-216- احساس تعلق به جمع
چیزی که وجود داره اینه که اگه در گذشته توی یه مکان خاص اتفاقی افتاده باشه که من احساس متفاوتی رو تجربه کرده باشم با هر بار مراجعه به اونجا دوباره تبدیل میشم به آدم قبل با همون احساس و همون روحیه و همهی چیزی که الآن هستم رو فراموش میکنم و هیچجوره نمیتونم احساسمو پس بزنم.
پس در نتیجه من همیشه از یه سری مکان فرار میکنم، حاضرم ۳۰۰متر بیشتر پیادهروی کنم، دو تومن بیشتر پول کرایه تاکسی بدم، یه ایستگاه مترو رو جابمونم تا فرار کنم.
اما همیشه فرار ممکن نیست گاهی مجبوری برگردی و بشی همونی که بودی و بری تو دل ماجرا.
امروز من برگشتم به پارسال..خروجی ۳تئاترشهر..دانشگاه امیرکبیر..خیابون حافظ و پارک دانشجو و مهمتر از همه، آدما.
اگر مکانها از بین برن آدمها که وجود دارند.
قبل اینکه برم هزاربار با خودم فکر کردم و حرف زدم که دیگه هیچی مثل قبل نیست.
تو و اون آدما عوض شدین و اولویتاتون فرق کرده..اون خروجی دیگه اون خروجی نیست.قرار شد آروم باشم و هیچکدوم از حسای قبل رو تجربه نکنم اما نشد. به محض این که از ایستگاه اومدم بیرون قلبم شروع به تپش کرد، صداها تو سرم پیچید و حرفا تو ذهنم مرور شد..مسیر رو که طی میکردم مدام تکرار میکردم که هیچی مثل پارسال نیست پس تو هم مثل پارسال نباش.اما نمیشه، گاهی آدم زورش به خودش هم نمیرسه و دیگه کنار میکشه و دستشو میزنه زیر چونهش و دعوای ذهنش رو نگاه میکنه.
ولی دل آدمی چه تنگ است و جان آدمی چه اندوهگین است.
ولی حقیقت اینه که من دلم برای طراوت پارسالم، خنگبازیام وتجربه کردنام، تنگ میشه.
و انگار قرار نیست عوض بشم.
دروغه اگه بخوام ادای آدمی رو دربیارم که نیستم، دروغ محض.
چون من هنوز آدما رو دوست دارم و حالشون برام مهمه دلم میخواد باهام حرف بزنن و برام بگن، شده از سادهترین روزمرگیاشون.چهبسا که خودم هم میگم.من آدم حرف زدنم.زیاد هم حرف میزنم انقدر حرف میزنم که انرژیم تموم میشه و خاموش میشم میافتم یه گوشه.چرت هم زیاد میگم اما خب در عوض توقع دارم چرت هم بشنوم..فکر میکنم همین چرت و پرتگوییا روزی نجاتمون میدن.
من امروز دوباره بهم ثابت شد که چقدر آدما زیبان، چقدرجالب و پیچیدهن و چقدر خوشحالکننده است که اجازه میدن کشفشون کنی.
میبینین؟ من بعد از روزها، -شاید بشه واقعاً گفت یک سال- نوشتم. از واقعیترین حس و حالام. من امروز دوباره زنده شدم با دیدن جمعی که بهش متعلقم.
اینبار واقعاً مطمئنم که درست اومدم، مطمئنتراز همهی روزایی که گذشت.
پ.ن: مراسم اهدای مدال-بیست و هشتم شهریور-ساعت هفت و نیم شب-چهارراه ولیعصر-با نگار💙
- ۲ نظر
- ۲۸ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۴۵