-74- گرمایِ آغوشش
شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۰۴ ب.ظ
خواب دیدم دستم را زیر سرش گذاشته ام و با احتیاط جا به جایش می کنم..چشم هایش را به چشم هایم دوخته بود..همه جا سرد بود..سنگین شده بود..توان تکان دادنش را نداشتم ..یک دستم را تکیه قرار دادم و سرش را به سینه ام چسباندم..باران آمد ..آن قدر شدید و زیاد که نمی توانستم صحبت کنم..همه می دویدند و فرار می کردند..کمک میخواستم و کسی نبود..رهایش کردم ..چشم هایش را باز نمی کرد..درد می کشید..گریه می کردم..زار میزدم ..
تا چند ساعت بعد این خواب در جایم مچاله شده بودم و از ترس به خودم میلرزیدم..
گرمای وجودش در سینه ام جا مانده است!
- ۹۶/۰۲/۰۹