-438- این غم، مال توعه!
سر یک ماجرایی به فاطمه گفتم باشه، صبر میکنم و برگشت گفت تو این کار رو خوب بلدی. دلم رفت. ازینکه اینطور شناخته میشم هم خوشحال شدم و هم اشکی. ازین صبرکردنا خستهم و توانم داره میره. دارم تحلیل میرم ازین صبر کردنا حتی اگه توش محبت تو باشه، حتی اگه صدای تو باشه و اگر قلب گرم تو باشه. این چیزی رو بهتر نمیکنه راستش. هزارمین نفر بهم گفت چقدر لاغر شدی و چی کار کردی و داشتم میگفتم هیچی حرص خوردم :)) حرصهای زیاد و ممنون از باعث و بانیش. یاد پارسال می افتم، چه دلی داشتم پسر. چه حالی داشتم. چقدر دلم برای خودم میسوزه گاهی. چقدر دلم برای این قلب کوچک میسوزه که اینطور تحت فشاره. آه که قلب و دل کوچکم که روزها و شبها صبوری میکنه. ساپورت میکنه. محبت میکنه. کار میکنه. دری می خونه. شوخی میکنه و رازها رو توی خودش دفن میکنه و دم نمیزنه. آخ که دلم خیلی میسوزه برای این دل کوچک. اما عیب نداره. عیب نداره. عیب نداره. صبر میکنم. صبر میکنم نه حتی به خاطر چشمای تو. به خاطر اون نیروی بزرگ تری که تو رو به من داده. صبر میکنم تا برسه به آخیشش.
ماههای پیش نوشته بودم که دلم میخواد با ساجده بیشتر دوست بشم اما حالم به قدری بد بود که نمیتونستم حتی براش تلاشی کنم. اون هم رغبتی نداشت. اون هم توی شرایط بدی بود. نمیدونستم چشه اما میدونستم که تو بازهایه که داره با همه ارتباطش رو قطع میکنه. این روزا کار من و ساجده بیشتر به هم گره خورده، یعنی جلسههای بیشتر دونفرهای داریم و تایم بیشتری رو با هم میگذرونیم. دیروز که نشسته بودیم و داشتیم کارای مدرسه رو میکردیم اینطوری شد که برام آهنگ گروه او و دوستانش رو گذاشت. رفیق قدیمیش رو. میدونست من هم آشفتهم. ما یک کاری که با هم میکنیم اینه که زیاد آهنگ گوش میدیم. وقتی مسیر مشترک داریم. وقتی داریم کار میکنیم و کلهمون خرابه و نمیتونیم با هم حرف بزنیم و... دیروز هم همین. داشتیم اون رو گوش میدادیم و من سرم توی لپتاپ بود. شروع کرد برام از یک دوستی گفتن. از دوست قدیمیش که بهمنماه خودکشی کرده و چقدر آدم نزدیکی براش بوده و قلبم گرفت. اشکی شده بود اما حتی سرمو برنگردوندم سمتش. نمیخواستم معذب بشه اما من توی دلم داشتم زار میزدم. میخواستم بگم ساجده به خدا دردتو میفهمم. اما حتی این کار رو نمیتونستم بکنم. اونجا بود که فهمیدم دوستیها زمانبرن. اعتماد های دوباره زمانبرن و شاید باید صبر کرد که روابط کمکم آجرهاشون بره روی هم و نمیشه سرعت عجیبی بهش داد. نباید فکر کرد داره دیر میشه اما آه که قلب کوچکم. آه که این دختر چی کشیده و حتی الآن از یادآوریش دارم گریه میکنم.
راستش حرف زیادی ندارم اما به جاش اشکهای زیادی دارم.
ارجاع میدم به آهنگ دوست قدیمی گروه او و دوستانش و حرف دیگهای نمیزنم.
- ۰۱/۰۴/۲۷
اینکه از صبر نوشتی و من در چنین روزی خوندم، یعنی نشانهایه که نباید از منتظر محبوب ماندن دست بکشم؟