-425- چهارده دو صفر
سال بودن، سال حضور، سال محبت، سال غم، سال شبهای زیادی با تب عشق خوابیدن. سال مراقبت. سال گریه و گریه و گریه. سالی که توی قلبم پروانهها رقصیدند و عاشق شدم. سالی که محبت دیدم. سالی که محبت کردم. سال ثابتکردن خودم. سال مهارت زندگی توی روزای سخت. سال قول و قرار گذاشتن. ترسیدن و ترسیدن و ترسیدن. سال از دلتنگی مردن. سال اذیتشدن. سال روزایی که احساس موفقیت کردم. سالی که تونستم پول دربیارم. سال معاشرت با انسانهای نو و عزیز. سال دیدن زیباییها. سال توجه به ظاهر. سالی که مهربونی نجاتم داد. سال اموزش مجازی، سال امتحانهای سخت و طاقتفرسا. سالی که توش نشست حضوری برگزار کردیم. سال مشهد با التماس. سال زیارتنامه خوندن باا اشک. سالی که نیمه شعبانش رو قم بودم. سالی که به داداشم گفتم عاشق شدم. سالی که زیاد خندیدم. سال درونیشدن و احساس ناامنیکردن. سال فهمیدن اینکه نمیشه به همه اعتماد کرد. سال قوی بودن و سال غر نزدن. سال بیمنت بودن. سال سعی بر دختر خوبی بودن. سال تلاش برای اولویتبندی. سالی که کم توش خودخواهی کردم. سال تفکیکشده مهربون بودن. سالی که توش مهدیه و مائده عروس شدن. سالی که من و فاطمه زیاد توش غصه خوردیم. سالی که کربلام کنسل شد. سال بزرگشدن و تغییرکردن کوثر. سال تو چشم بودن. سالی که باید پای انتخابام وایمیستادم. سال درد. یاد روزایی که با زهرا راه میرفتیم و میگفتیم و میگفتیم. ماه رمضون محشر. شب قدری که تو مشهد بودی و من داشتم توی تهران میمردم. سالی که لیلهالرغائبش تو مشهد بودی و من داشتم توی تهران میمردم. سالی که من زیاد دلتنگت شدم و برات گریه کردم. چون چشمات ازم دور بود. سالی که هر شب قبل خواب و هر صبح بعد بیدار شدن بهت فکر کردم. سال نزدیکشدن بهت بدون اینکه بتونم دستاتو بگیرم. روزایی که میرفتم سر کلاس و معلم بودم. روزایی که بچهها باهام حرف میزدن و بهم اعتماد میکردن. روزایی که فکر میکردم الآنه که از درد و غم بمیرم اما سگجون بودم. روزایی که جونم از تنم دراومد بیرون و حرفای بدی شنیدم. روزایی که فامیل بهم حس ناامنی دادن و من عمیقا دلشکسته شدم. روزایی که فهمیدم باید خودمو جمع کنم و هیچکس نیست که کمکم کنه.روزای امیکرون، با تب و درد از خواب پریدن. شبای بودن گرمای محبت صدای تو وقتی باهام حرف میزدی که تنها نباشم و تو مریضی غصه نخورم. سال اعترافهای بیپایان، سال کارهای سخت انجام دادن و به آینده فکر کردن،شبای کابوسدیدن و هر صبح تیکهتیکهشدن لبهام. سال دزدیدن چشمهام چون لوم میدادن. سال بی اشتهایی عصبی. سالی که توش بعد مدتها به خودم توجه کردم و باشگاه رو شروع کردم. سالی که فهمیدم باید پررو باشم. سال دوستی،سال محبت، سال عشق، سال دلتنگی. امیدوارم سال بعد بیشتر پیشت باشم و کمتر دلتنگی بکشم. میخوام که سال بعد کنارت جسورتر باشم و بیشتر جوونی کنم.
- ۰۰/۱۲/۲۹
سال سنگینی داشتی. با چیزی که برای سال جدیدت خواستی، سال جذابی پیش روته. امیدوارم بهترینها برات اتفاق بیفته.