آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-404- آهای زیبای وحشی

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ ب.ظ

لذتِ شنیدن دوسِت دارم از زبونِ تو انقدر عمیق بود که نمی‌تونم بگم شبیه چیزی بود. اما مست شدم. با شنیدنش، دوست‌داشتنت هزارباره در من حلول کرد و روشن شدم. روشن‌تر از همیشه.

 

- هشتِ هشت.

 

«...نفسات نبض منه، بازم چشمات مسته زیاد...»

  • آسو نویس