-402- نیمهی عاشقترم را باد برد
يكشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۹ ق.ظ
شبها از دلتنگیت میمیرم و این معجزهی خداست که دوباره صبحها از خواب بلندم میکنه. انگار که جونم واقعاً از بدنم خارج میشه و صبح نصفهجون از خواب پا میشم. «دیر کردی، نیمهی عاشقترم را باد برد.» آره همین.
*
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی، نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
- ۰۰/۰۸/۰۲