-388- تو هم ز روی کرامت.
پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ق.ظ
کاش چیزهای بیشتری برای گرمای قلب وجود داشت و کارهای کمتری برای تحویلدادن و محبتها درست دریافت میشد. کاش همهچیز خلوص داشت. کاش من اونی بودم که باید و کاش وقتی که باید از خوشحالی بمیرم از غم مچاله نمیشدم توی تخت و کاش واقعا همونطور که ساجده گفت من شبیه اون جوونه بودم. کاش واقعا یه جوونه سبز تازه بودم، همونطور که دیده میشم. همونطور که بارها بهم گفتن . کاش ماجده به جای بودن توی قطار مشهد دوباره برمیگشت توی اون آشپزخونهی مدرسه و خاطره تعریف میکرد و من قلبم روشن میشد.
پ.ن: دیروز توی کافه حیاط شماره ۶۵ ساجده این رو از توی لیمونادش دراورد و گفت این شبیه فاطمه نیست؟ و زهرا گفت نه شبیه فاطمه نیست. شبیه آسوعه!
ضمیمه: آهنگ i was here - he and his friends
- ۰۰/۰۶/۲۵
منم همین حسو دارم :( فکر میکنم اصلا شبیه یک نهال و جوونه نیستم حس پژمردگی وجودمو رها نمیکنه.