آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-376- روز اول: شخصیت خود را توصیف کنید

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۵۸ ب.ظ

اون روز سحر که داشت از آدمای زندگیش غر می‌زد برگشت گفت خودم رو از تو لپ‌لپ درنیاوردم. واقعا ساختم خودمو. فکر می‌کنم این همه حقیقتیه که همیشه می‌خواستمش. همیشه خواستم که وقتی کسی منو می‌بینه بگه آهان! این آدم خودش خودشو ساخته. من واقعا برای تک‌به تک رفتارام، حتی جزئی‌تریناشون تلاش کردم. هر کیفیتی که بهم اضافه شده رو توی مسیر به دست آوردم برای همینه که گاهی دلم نمی‌خواد برگردم به روزای چندسال قبل. من تک‌تک رفتارام رو ساختم و خواستم که آدم جدیدی بشم. همون روز که تو ۱۳ سالگی گریه می‌کردم که بذارن تنهایی برم یه موسسه توی وسط شهر و نویسندگی یاد بگیرم فهمیدم مسیری که شروعش کردم چیزیه که عمیقا می‌خوامش و مسیر سختیه. الآن ۱۱روز از بیست سالگیم می‌گذره و فکر می‌کنم بتونم بگم که این روزا آدم‌ قوی‌تری‌م. بیشتر از قبل بلد شدم احساسات و هیجاناتم رو مدیریت کنم. تلاش می‌کنم کار حرفه‌ای کردن رو یاد بگیرم و آدم دقیقی باشم و این بشه جزوی از من. حس می‌کنم این روزا تکلیفم با خودم مشخص‌تره. هرچند که شب‌ها به قدری غمگین می‌شم که دلم می‌خواد بمیرم اما باز هم صبحا که چشممو باز می‌کنم دلم می‌خواد ادامه بدم و تلاش کنم. کم‌تر دروغ می‌گم، بیشتر واقع‌بین شدم و کم‌تر ترس از دست‌دادن دارم. نه که نداشته باشم که هنوزم برای هر تصمیمی به از دست دادن آدم‌ها فکر می‌کنم اما تمرین می‌کنم براش. تمرین می‌‌کنم که خودم باشم و خود واقعیم نسخه خوبی باشه. به نظر میاد آدم مهربون‌تری شدم و در عین حال صبورتر و در کنار همه این‌ها بیشتر مراقبت‌کننده از خود. راحت‌تر نه می‌گم و راحت‌تر کارها رو گزینش می‌کنم. آدم‌ها جدیدا بهم می‌گن کمی خودخواهم و اسن نکته جدیدی نیست یعنی مدت‌هاست آدما بهم می‌گن اما هیچ‌کدومشون نمی‌گن ویژگی بدیه چون این ویژگیم ر واین‌طوری توصیف می‌کنن، می‌گن فاطمه تو خودخواهی و یه طوری حرف خودتو به کرسی می‌شونی اما بلدی یه طوری این کار رو بکنی که کسی نفهمه چطور قانع به انجام اون کار شده. می‌گن حس می‌کنن خودخواهی می‌کنم اما انقدر این کار رو تمیز و بادقت انجام می‌دم که همه در نهایت راضی‌ن و به نظرشون این ویژگی خوب و عجیبیه. خوشحالم اگر این‌طور باشه. این روزها دوباره توی حالت گذارم. دلم می‌خواد بلندتر بپرم. دلم می‌خواد خیلی کیفیت‌های دیگه‌ای به شخصیتم اضافه کنم و براش دست و پا می‌زنم، امیدوارم به جای دستام بال دربیارم و بتونم بلندتر بپرم و در آخر پرواز یاد بگیرم.

  • آسو نویس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی