-35-نمیخواهم احمقانه بمیرم
سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۳۷ ب.ظ
نباید
اینطور احمقانه بمیرم،این تفکرات زمانی به سراغم آمد که از شدت سرفه صورتم
قرمز شده بود و هیچ کسی هم نبود تا کمکم کند،همینطور که به احمقانه مردنم
فکر می کردم سنگ قبرم را تصور می کردم که متن رویش شاید چیزی شبیه این باشد
که امان از تمام هسته هایِ هلو.
میتوانم
صدای اخبارگو با آن صدای متاثرش را تصور کنم،وقتی میگوید : متاسفانه خبری
هم اکنون به دستِ ما رسید که از مرگ یک جوان 20 ساله خبر می دهد،و او با یک
هسته هلو مرده است.احتمالا
بعدش هم قرار است تیتر تمامِ روزنامه ها این شود که : وقتی هسته هلو
دردسرساز می شود.همین جا بود که دیگر نفسم بالا نیامد و دیوار را چنگ زدم و
احمقانه مردم.
- ۹۶/۰۲/۰۵