آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-325- اونی نشد که باید

يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۴۶ ب.ظ

دیشب یاد حرف پارسا افتادم، یه شب بهم گفت فاطمه چرا فکر می‌کنی آدما وظیفه دارن احساساتی که خیلی سختن و خودتم نمی‌فهمیشون رو بفهمن؟ این حرفش مثل پتک خورد تو سرم، می‌گفت تو می‌گی توقع نداری آدما بفهمنت اما در حقیقت اینو ازشون می‌خوای و وقتی این‌طوری نیستن به هم می‌ریزی. نمی‌دونم شاید راست می‌گفت، شاید راست می‌گفت حال خوبت در قبال اینه که خودتو چیزی نبینی که قراره ازش نجات پیدا کنی. اما کیه که بتونه همه این کارا رو بکنه؟

سارا از هفته پیش که برام ماجراشو تعریف کرده لحظه‌ای از ذهنم بیرون نمی‌ره، هر کاری می‌کنم به یادشم، به جالش فکر می‌کنم. به صوتایی که برام شب‌های جمعه می‌فرسته و قصه‌هایی که تعریف می‌کنه، به صداش، به بغضش، به لحنش و به قوتش. به سارا فکر می‌کنم که گفت استخاره کرده که فلان چیز رو نگه داره یا نه ولی من حتی توی موقعیتی نیستم که چیزی دست من باشه و بتونم براش تصمیم بگیرم، چون این ما نیستیم که کشمکشامونو تعیین می‌کنیم ما فقط میفتیم توشون.

آدم خودخواهی‌م، به شدت آدم خودخواهی‌م، شایدم نیستم، شاید چیزایی که می‌خوام بدیهی‌ترین حق‌م باشه اما نباید بخوامشون. شاید چیزایی رو می‌خوام که نباید، شاید الکی به هم می‌ریزم، شاید هیچ‌کس نمی‌تونه بفهمه حتی خودم. باید نذر کنم، باید چله بگیرم تا از این غم سرد نجات پیدا کنم، تا از این دوراهی بین حرف زدن و نزدن نجات پیدا کنم، تا بدونم بالاخره باید چیزی بگم یا نه، باید قدمی بردارم یا نه، باید متوقع باشم یا نه، باید حس دریافت کنم یا نه. که بدونم با خودم و این زندگی باید چی کار کنم.

حس می‌کنم دارم از دست می‌دم و نمی‌تونم نگه دارم. فقط می‌تونم دعا کنم که خدا برام نگه داره، چون من دستام زور نداره، قلبم ترسیده و دیگه حنی مثل قبل نمی‌تونه غیرخودخواهانه دعا کنه، نمی‌تونه بگه خیر رو پیش بیار و مصداقی دعا میکنه و اسم میبره و لیست می کنه.

  • آسو نویس