آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-246- خواستن برای دیدن، شنیدن و فهمیدن

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۸، ۰۶:۱۲ ب.ظ

 

 

ما همیشه برای چیزایی که از دستشون دادیم سوگواری نمی‌کنیم، ما برای چیزایی که می‌تونستیم به دست بیاریم و نخواستیم که داشته باشیمشون سوگواری می‌کنیم.

من اون شب تو حرم امام رضا سوگواری کردم برای چیزی که می‌تونستم داشته باشمش اما نخواستمش. دل بی‌قرارمو اون‌جا گرو گذاشتم و از امام رضا یه دل محکم‌تر رو خواستم.

می‌دونی، ماجرا اینه که ما چی رو با چی معامله می‌کنیم؟ مسئله این‌جا است که می‌خوایم ببینیم یا نه، وقتی تصمیم می‌گیریم نبینیم ماجرا خیلی فرق می‌کنه، وقتی قرار می‌ذاریم نبینیم خدا مهر خاموشی می‌زنه رو گوشمون رو چشممون و روی دهانمون و در نهایت روی قلبمون. دیگه اون‌وقت نه این‌که تلاش کنیم چشمامونو ببندیم و نبینیم، نه! اون وقته که اصلاً تلاشی برای ندیدن و نشنیدن نمی‌کنی چون دیگه ابزارشو نداری چون خدا مهر خاموشی زده رو قلبت.*

اما اگه این غبار کم باشه، با نشونه‌ها، زنده می‌شی، رشد می‌کنی، اخلاص ذهن و راهتو روشن می‌کنه، چشمای غبارگرفته، قلبایی که غبار روشون نشسته پاک می‌شن و تو تازه می‌بینی، اگر قرار بر دیدن مادی اتفاقات باشه ما همیشه چند هیچ عقبیم. چون دنیا همین دو دوتا چارتای آدما نیست و چه خوب که نیست.

من تموم این روزا، تموم این روزایی که حاج قاسم نبود و باورمون نمی‌شد که نیست یاد تو بودم روح‌الله، یاد جمله‌ی طلایی وصیت‌نامه‌ت 《شهادت خوب است، اما تقوا بهتر است》 من خی‌لی یادت بودم.

و من قبل حاج‌قاسم، سر شهادت تو، مطمئن شده بودم که نطق شهدا تازه بعد شهادتشون باز می‌شه و صداشون عالم‌گیر می‌شه..

الآن سر مزارت که بالاش بوته‌ی یاس کاشتن-همون نذر قدیمی- هزار و یکی آدم میان که تو رو نمی‌شناختن، از مظلومیتت خبر نداشتن، اما روح‌الله..

آخ که نمی‌دونی ما این‌جا برای عزاداری سرباز وطنمون باید به آدما جواب پس بدیم..

دعامون کن.

برامون دعا کن که چشممون حقیقت رو ببینه، برامون دعا کن مسیر ذهنمون روشن بشه، که بتونیم چیزی بیشتر از قدمای جلوترمونو ببینیم، بلد بشیم خودخواهیامونو بذاریم کنار و برای خدا کار کنیم.

دعا کن زبانمون گویا بشه، برای خودمون و نسلای بعد از خودمون 《ایمان》 بخواه.

به برکت همون همسایگی کوتاه، التماست می‌کنم دعام کن روح‌الله.این روزا فقط دعای عاقبت به خیری می‌تونه نجاتمون بده.

می‌دونم که زنده‌ای، می‌دونم که می‌بینی، می‌دونم که الآن دستت برای کمک کردن هزار برابر بازتر از وقتیه که این‌جا روی زمین بودی. من با تک‌تک سلولام معتقدم به این‌که "شهدا زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.."

*آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی بقره |صم بکم عمی فهم لایرجعون|

عکس: روح‌اللهِ کوچک.

  • آسو نویس