آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-422- سوال مهم

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۴۸ ب.ظ

من این همه اشک رو از کجام میارم؟ واقعاً این منبع اشک کجاست که تموم نمی‌شه؟ امشب هم با تب می‌خوابم اگر که فردا صبح از این تب مریض نشده باشم. غمم ته‌نشین نمی‌شه و شب به خیر.

  • آسو نویس