آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-299- درک فردی مفاهیم

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ق.ظ

صرف درک فردی یک مفهوم وقتی که نتونی به دیگران انتقالش بدی بیشتر از هیجان فهمیدن و درک، تو رو اذیت می‌کنه به خاطر این ناتوانی. این‌جاست که ایده‌های تو قابل انتقال نمی‌شن و برای انتقال مفهوم و ایده‌ت نیاز داری یک واسطه قرار بدی و خب همین واسطه باعث می‌شه بسیاری از فرصت‌های گفت‌و‌گو با دیگران رو از دست بدی. 

چی از این برای صاحب ایده ترسناک‌تره؟ هیچی.

  • آسو نویس

نظرات (۲)

  • مهدی ­­­­
  • من یه چیزی که فهمیدم اینه که

    یکی از مشکلایی که نسل ما داره ضعیف بودن بخش زبان مغزمونه. چون حرف جدید و بدرد بخور خیلی کم میزنیم و بیشتر وقتمون با لپتاپ و گوشی و ... است. دستامون به جامون حرف میزنن خیلی وقتا. برای همین دو تا راه هست. یا باید زبانمون رو قوی تر کنیم که مشکلش اینه که باید گوش شنوا برای حرفامون باشه که خودشم همین دغدغه ها رو داشته باشه، یا تنهایی ویس یا ویدئو ضبط کنیم و خودمون چند روز بعد به خودمون گوش بدیم ببینیم چه شکلی حرف میزنیم. مهم هم هست که چند روز بگذره چون وقتی تازه است، فکرای پشت کلمه ها هنوز تو ذهن هستن و بیشتر از اون چیزی که میگیم میفهمیم از حرفای خودمون. 

    پاسخ:
    منم خیلی به این فکر کردم اما می‌دونی مشکل چیه؟ من فکر نمی‌کنم همه این طور باشن . یعنی تا چند وقت پیش منم همین ایده رو داشتم اما از ی مثلا درباه خدم این هست. اما از یه جایی به بعد شاید با دیدن آدمایی که خیلی اتفاقا توی نسل جدید توانمندترن مردد شدم توی ای نظریه.
    با اینکه من زیاد حرف می‌زنم-نه لزوما چت- منظورم حضوریه و گفت و گو و این‌ها . حس می‌کنم انتقال حس‌هام به کلمه از یه جایی به بعد برام سخت میشه چون دقیق نمی تونم براش کلمه پیدا کنم. البته دیگران می‌گن این کار رو خوب انجام می‌دم اما توی انتقال مفهومی که دقیقا مد نظرم هست به نظر ضعیف میام و این رو خودم تازگی فهمیدم و قبلا فک می‌کذدم این کار رو خوب انجام می‌دم. نمی‌دونم چرا اینطوری میشه. شاید هم چون برای خودم درک شده این مفهوم برای انتقالش یه چیزایی رو دیفالت ذهنی آدما میگیرم که میدونن و توی بیان ازشون صرف نظر میکنم.
  • مهدی ­­­­
  • بنظرم همین که آدم بهش آگاه بشه پله اول اینه که تو مسیر درست شدنش گام برداشته. زبان هم یکی از skill های آدماست و هیچ کسی از اولش کامل نیست. منم همین مشکل رو دارم که فرض میکنم آدما میدونن راجع به چی دارم حرف میزنم. در حالی که نکته همینه که اگه طرف مقابل در جریان بود اصلا لازم نبود حرفی زده بشه. برای همین از یه چیز ساده ای باید شروع بشه و هی عمیق تر بشه تا به اون چیزی که میخوایم برسه. که ممکنه یهو یه چیزی گفتنش 10 دقیقه طول بکشه. 

    گوش شنوا برای همچین چیزی کمه و این که آدم مطلب از دستش در نره هم تمرکز خوبی میخواد.

    پاسخ:
    آفرین آره. 
    تمرکز و گوشی که بشنوه و باگ‌های حرف زدنت رو بگیره. می‌دونی حتی گوش‌های متفاوت.. چون حس می‌کنم ما بعد یه مدت به مدل حرف زدن و فرایند ذهنی آدمای دورمون آگاه میشمی و اونا هم نسبت به ما همینن یعنی یه سری بدیهیات و پیش‌فرضای مشترک بین و ما و آدمامون پیش میاد. برای همین دیگه خیلی توی خودمون فرو می‌ریم و همیشه لازمه آدم‌های جدیدی باشن که بشنون و بتونیم ببینیم اونا چه بازخوردی دارن.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی