آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-252- در ابریشم عادت آسوده بودم

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ق.ظ

-وقتی ذهنم خیلی درگیره می‌رم یه جای شلوغ، و یه کنج می‌شینم و فکر می‌کنم.

من وقتی راه می‌رم به تو فکر می‌کنم، وقتی حرف می‌زنم به تو فکر می کنم، وقتی درس می خونم بازم تو، وقتی دارم ناهار می‌خورم به تو فکر می‌کنم، حتی وقتی دارم با خودت حرف می‌‌زنم هم باز به تو فکر می‌کنم.

کاش می‌شد رفت تو ذهن آدما، کاش می‌شد فعل و انفعالات مغزشون و روند فکر کردنشون رو فهمید. دلم نمی‌خواد آدما بهم توجه کنن، همون‌طور که دلم می خواد بهم توجه بشه، درست‌تر این‌که می‌خوام آدمای امنی باشن که فقط اونا بهم توجه کنن و دیگران دور باشن، خیلی دور. آدمایی که این وسط وجود دارن می‌ترسوننم. اونایی که تکلیفشون رو نمی‌دونم تو زندگیم، نمی‌دونم نزدیکن یا دور، نمی‌دونم باید کدوم ابعاد وجودم رو براشون آنلاک کنم.

کاش خود آدم‌ها می‌اومدن و می‌گفتن کجای زندگیمونن تا تکلیفمونو بدونیم.

-دچار بیماری حضور شدم، ترجیح می‌دم آدما رو حضوری ببینم و حرف بزنم، زبان بدن برام مهم شده.

دلم تنگه، غمم گینه، حس ششمم بیدار شده و من ایگنورش می‌کنم.

و باز تکرار می‌کنم:

آدم همیشه برای چیزایی که از دستشون داده سوگواری نمی کنه، آدم برای چیزایی که می‌تونسته داشته باشه و به خاطر مرزای ذهنیش قبولشون نکرده سوگواری می‌کنه.

 

  • آسو نویس

نظرات (۴)

در هر صورت ما ایرانی ها دلیی برای سوگواری و ناراحتی کشیدن و تلخ کردن زندگیمون پیدا میکنیم. اگر هم پیدا نشه خودمون یه مشکل میتراشیم. سیستم زندگی ما بر پاییه مظلوم نمایی و غم و اندوه شکل گرفته. تنها راه اینه که فکرمان را تغییر دهیم

  • سُولْوِیْگ .🌈
  • چه پست قشنگی بود، چه‌قدر حرف دل.

    پاسخ:
    :**

    آسو، از اون پستایی بود که نه حسم جمله می‌شه که بگمش، نه دلم میاد که هیچی نگفته رد شم و برم.

    پاسخ:
    وقتی آدما آسو صدام می‌کنن خی‌لی رقیق می‌شم
    حست رو دریافت کردم :))))))
  • آوا کج‌کلاه
  • درواقع ما توجه آدمایی رو نیاز داریم که خودشون مرکز توجهمونن. وقتی این توجه از سمت کسیه که از comfort zone ما خارجه اذیت میکنه. یه جور حس ناامنی تو جودت شکل میگیره. حس شکسته شدن حصارها و دیوارهات. 
    ولی خب اونایی که مرکز توجهمونن همیشه حواسشون از این موضوع پرت میشه. باگهای همیشگی آدمیزاد.

    پاسخ:
    انقدر همیشه درست و دقیق بیان می‌کتنی که حرفی نمی‌مونه
    دقیق درست و صحیح اما ناراحت‌کننده.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی