آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

«...یک لحظه، یک لحظه چشیدن رهایی، یک لحظه جرقه زدن امید...»

دیدین گفتم؟ دیدین گفتم خدا منو تا نزدیکش می‌بره و نشونم می‌ده اما دستمو می‌بنده که جلوتر نرم؟ 

من یک لحظه چند ثانیه‌ی ارزشمند امید رو توی قلبم حس کردم، چشمام از اشکی که توش حلقه زد گرم شد و لبم به گفتن وا شد.

اما، اما زورم کم بود.. امیدم یکباره خاموش شد، و من برگشتم به خودم، بدون امید بدون امید بدون امید.

و آدمی چیزی به جز امیده؟

این بار هم چشمام تر شد، اما نه از گرما، این بار از ناامیدی، این بار از ناامیدی اشکم تبدیل به هق‌هق شد، هق‌هقای بلند که بین حمدو توحید خوندن نمازم فاصله انداخت. این طوور وقتا یاد زینب می‌افتم، زینبِ نوشته‌هاش. که ازش خونده بودم وقتی ناامیده، وقتی پاش توان حرکت نداره، پیشونیش رو می‌ذاره رو مهر و شروع می‌کنه شکر کردن..می‌گفت انقدر شکر می‌کنم که دیگه یادم می‌ره دعا کنم، انقدر با شکرگزاری یادم می‌افته چیا دارم و یادم میفته چقدر کوچیکم روم نمی‌شه دعا کنم و آخرش مهر رو می‌بوسم چون فکر می کنم خدا این‌طوری بیشتر حواسش بهمه.

من عادت کردم خیلی وقته عادت کردم موقع دعا کردن حالتی جز این رو بلد نیستم حالتی رو نمی‌تونم تصور کنم که با شکرگزاری شروع نشه و با خجالت تموم نشه روم نمی‌شه بگم اینم می‌خوام چون به وسطای شکر که می‌رسم گریه‌م می‌گیره چون باورم نمی‌شه این همه نعمت دورمن، چون ذهنم خیلی کوچیک‌تر و فقیرتر از اینه که بلد باشه چیزای بزرگ بخواد.

«...من ذهنم فقیره

تو با دادن هدیه‌های بزرگ‌تر کائنات، روحمو بزرگ کن...»

پ.ن: تویى بى نیاز و منم نیازمند و آیا رحم کند بر نیازمند جز بى نیاز؟

/مناجات امیرالمومنین/

بعداً نوشت: الآن دو ساعت گذشته و من به طور معجزه‌واری دارم امشب می‌رم مشهد!

به فاطمه پیام دادم اگر این معجزه نیست، پس چی معجزه است؟

  • آسو نویس

نظرات (۱)

ممکن نیست بیشتر از این حالی که به تو دارم به کسی غبطه بخورم

پاسخ:
اگه قابل بودم یادت می‌کنن جوجه‌طلایی:*****
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی