آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-187- واژه

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۰۹ ق.ظ

وقتی تو کتابا زندگی می‌کنی.وقتی تو حساس‌ترین شرایط زندگیت می‌شینی کتابایی رو می‌خونی که نباید، همین می‌شه..همین که برای خودت از دید آدمای دیگه قصه می‌سازی..دلیل میاری و توجیه می‌کنی که اونا هرکاری رو بکنن و تو این اجازه رو نداشته باشی که چیزی بگی چون تو اونی نیستی که کتابا ترسیم می‌کنن تو نه اون‌قدر خاصی نه اون‌قدر قوی‌ای اما بقیه هستن بقیه همون‌قدر تو دنیای دورشون تاثیرگذارن که شخصیتای توی کتابا.
اما بازم پناه میارم به این کلمه‌ها به این جادوها‌.به قصه‌هایی که آدما دارن..چه رئال چه سورئال.

ولی ناخودآگاه می‌شی شبیه آدمای توی قصه شبیه اونا رفتار می‌کنی و واکنش نشون می‌دی شبیه اونا فکر می‌کنی اما وقتی تو این مدلی می‌شی حالا وقتشه که طرف مقابلت بشه ترسناک‌ترین حقیقت دنیا که حتی ذره‌ای شباهت به داستان‌های افسانه‌ای عاشقانه‌ی توی کتابا نداره .

  • آسو نویس

نظرات (۱)

مهاجرت از یه کتاب تموم شده به یه کتاب جدید رو نگفتی. کتابی که هم دنیاش با قبلی فرق داره، هم شخصیت‌هاش. یک عذاب واقعی!
پاسخ:
دقیقا!!
تجربه‌ش کرده بودم اما تا حالا بهش فکر نکرده بودم این مدلی!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی