آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-282- (2006) akeelah and the bee

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ ب.ظ

اون احساس رو می‌شناسین که لازم رنیست نگران دیروز یا فردا باشی، ولی احساس امنیت می‌‌کنی و می‌دونی که داری بهترین تلاشت رو انجام میدی ؟یه کلمه برای اون احساس هست بهش میگن عشق.

عمیق ترین ترس‌های ما این نیست که ما کافی نیستیم عمیق‌ترین ترس‌‌های ما اینه که ما قدرتمندتر از اونی هستیم که بشه سنجیده شد. ما از خودمون میپرسیم که من کی هستم که فوق‌العاده و زیبا و با استعداد و عالی باشم؟
در واقع تو کی هستی که اینا نباشی؟

  • آسو نویس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی