آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-161- رازِ سرّی

دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۶ ب.ظ

هیچی، هیچییی مثل دیدن آقای سری تو کتابخونه و دوباره جمع شدنمون دورِ هم نمی‌تونست حالمو خوب کنه و انرژی رو بریزه تو وجودم، خی‌لی وقت بود این‌طوری واقعی و از ته‌دل نخندیده بودم.

حتی خودمون هم بعد اون دیدار عوض شدیم، وقتی بحث پارسال پیش میاد همه ناخودآگاه مهربون می‌شیم و اون بعد خوشگلمونو نشون هم‌دیگه می‌دیم.


  • آسو نویس

نظرات (۳)

از این حال خوبا هر روز اتفاق بیافته براتون :)))
پاسخ:
مرررسییی*_*
سلام
خوشحالم حالت بهتر شده
پاسخ:
سلام،لطف دارین شما^^
قبل ازینکه پستو بخونم می‌خواستم بیام رمز بگیرم.
حالا جایزه بگم بَه و جون؟ 
پاسخ:
شت =)))))
اینجا خونه خودتونه.اجازه ماعم دست شما است و فلان^^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی