آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-157- بخش درون‌گرایِ قویِ وجودم

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ب.ظ


-دوره یه خواب شیرین و یه کابوسِ عظیم بود که الآن ازش چندتا چهره‌ی لغزان و صداهای مبهم تو ذهنمه-

این آهنگ مال دوره است
مال ترسه
مال عشقه
مال ناامیدیِ محضه
وقتی گوش می‌دم قلبم تند می‌زنه
آشوب می‌شه
یاد متروی شلوغ تئاترشهر میفته
یاد تو میفته
که وجود نداری
که قراره نباشی
دارم گریه می‌کنم
چون این آهنگ مال دوره است
مال وقتیه که من نبودم
مال وقتیه که خودم از خودم ناامید شدم
مال وقتیه که می‌ترسم از یادآوریش
درباره‌ش حرف نمی‌زنم
ازش دوری می‌کنم
مال وقتیه که بلاکم کرد
مال وقتیه که نفهمیدم چرا
مال وقتیه که پی‌ام می‌ده و جواب می‌دم
مال وقتیه که بهم پی‌ام می‌ده و سین نمی‌کنم
می‌ترسم
دوره المپیاد ادبی
ازت می‌ترسم
در عین حال که دوستت دارم
خی‌لی ازت می‌ترسم
همون‌قدر که از تو می‌ترسم فروغ
از عشق پاکی که اخوان دنبالش بود
از آیدای شاملو
من می‌ترسم
از روزهای پیش روم می‌ترسم
از گذشته‌م می‌ترسم
از روابطم می‌ترسم
از کنکور می‌ترسم
از هرچیزی که منو از علایقم دور کنه
هر چیزی که نذاره من خودم باشم می‌ترسم
تو نیستی
تو قرار نیست باشی
هر روز با خودم کلنجار می‌رم
که واقعا می‌خوامت؟
یا نه
تو رو می‌خوام؟
یا از لج نبودن اون می‌خوام تو باشی
هیچ‌کدوم
شبا خواب می‌بینم
باورت می‌شه؟
هر شب خوابتو می‌بینم و نمیتونم حرف بزنم
نمی‌فهمی
چون دوستم نداری
چون دوستت دارم
می‌ترسم
از متروی تئاترشهر می‌ترسم
از خروجی سه می‌ترسم
از آدما
از تو
بیشتر از همه
از خودم
می‌ترسم

پ.ن : آهنگِ نگاه کن از پالت

پ.ن : سی‌و‌یکم‌شهریور‌نود‌و‌هفت.که یادم بمونه بغضِ امشب رو.یادم بمونه چرا بغض کردم.یادم بمونه چرا گریه کردم.یادم بمونه باهاش حرف نزدم.یادم بمونه قراره چی بشه.یادم بمونه هیچ‌کس بابت من مسئول نیست.یادم بره بدیا رو.نگه‌دارم خوبیا رو.

پ.ن : لیلی یه دفترچه بهم هدیه داده..دلم نمیومد توش چیزی بنویسم.اما حالا.از امشب.قراره بشه پناهِ دلتنگیام.

  • آسو نویس

نظرات (۱)

وجود ِِ تماما درونگرای قوی ام.

چرا هیچ وقت با نوشتن تو دفترچه ارتباط برقرار نکردم؟ همه دفترام تلف شدن. همش می ترسم کسی بخونتشون. 
پاسخ:
منم نمی‌تونم بنویسم
الآنم فقط تک‌جمله می‌نویسم و فلان.
من جز این‌جاا هیچ‌جای دیگه‌ای رو ندارم حقیقتا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی