آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

آســـو

تا افق را نظاره خواهم کرد

هوا که آرام شد به خوشحالی هایمان فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دنیا جای عجیبی است،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و در عین حال همه چیز قابل پیش بینی است.
مدام میدوی و میدوی و گاهی میرسی و گاهی هم نمیرسی...در بین راه زمین میخوری و بلندت میکنند...امیدوار میشوی و ناامید میشوی...پر و خالی میشوی...
با آدم هایی روبه رو میشوی...که هیچ کدامشان شبیه هم نیستند و دقیقا شبیه هم هستند،دنیا مکان عجیبی است...پر از تعادل است و تعادلی ندارد...

بایگانی
نویسندگان

-116- تغییر

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۵۶ ب.ظ


دارم سعی می‌کنم یه مدل رفتاری دیگه در پیش بگیرم و در صدر رفتارام کم حرف زدنه..این واقعا نیازمه..نگه داشتن یه سری چیزا برا خودمه..کم‌تر گفتن احساساتمه..ایده‌آل گراییه.
کمتر آنلاین شدنمه..بیشتر درون‌گرا شدنمه.
چندتا گفت و گوی درونی مدام تو خودم تکرار می‌شه
-چرا می‌خوای این رابطه رو نگه داری؟
+چون اون آدما منو به رویاهام نزدیک می‌کنن و به چیزی که دوستش دارم
-اگه اونا نخوان چی؟
+خب حرف نمی‌زنم..می‌تونم از دور داشته باشمشون که.
-نکنه در اثر حرف نزدن برن!
+اگه واقعی باشه نمی‌رن
-چرا تنظیمات تلگرامتو کردی به طوری که همه بتونن ببیننش؟وقتی آدمایی که فهمیدنشون برات مهمه می‌تونستن تا قبل اون هم ببینن؟چرا یه سری افراد رو به لیست سیاه تماسات اضافه کردی؟
+چون دلم می‌خواد واقعی کنم یه سری چیزا رو..همش نمی‌شه نشست پشت گوشی و سعی کرد رابطه‌ها رو نگه داشت که.می‌خوام آدما رو حذف و زیاد کنم.
-از شنبه که بری مدرسه و آدما رو ببینی برنامت چیه؟
+حرص نخورم و به همون درونگراییه ادامه بدم
ـ برنامه‌‌ت تا اعلام نتایج چیه؟
+درسای مدرسه رو بخونم..آروم باشم..استرس نگیرم..مهربون تر باشم اما بدون ابراز کردنش.بشینم یه سیر مطالعاتی بنویسم برای دل خودم.برنامه ریزی و منظم بودنی که المپیاد بهم دادتش رو دنبال کنم و نگه دارمش..منظم بودنم از لحاظ فکری رو به فیزیکی در وسایلم انتقال بدم.
- این‌طوری از خودت راضی می‌شی؟
+ امتحان کردنش رو دوست دارم
- چیا حالتو بد می‌کنه؟
+ دیدن آنلاین بودن آدما
- پس چرا کاری کردی که بتونی ببینیشون؟
+ چون آدما باید برن تو ترسشون
- این یه روز با این کار حالت بهتره؟
+ می‌خوام سعی کنم همین باشه
- درباره این وبلاگ چه ایده‌ایی داری؟

+دیگه هر چیزی رو توش ننویسم..داستانک نویسی رو دوباره به خودم برگردونم..دفتر بردارم و چرت و پرتامو اون تو بنویسم و این جا یه کم رنگ و بوی خوشحالی بگیره..شش ماه این‌طوری بودن حال چند نفری هم که می‌خوننش رو هم بد می‌کنه

  • آسو نویس

نظرات (۵)

نمی‌دونم واسه این مدل پرسش و پاسخ‌ها چجور کامنتی می‌تونم بذارم. 
ولی یکی از این پرسش‌وپاسخ‌ها برام جالب بود. اونجایی که گفت چیا حالتو بد می‌کنه و جواب داد - یا جواب دادید - که آنلاین بودن آدما! 
می‌فهمم. :)) 
درباره‌ی سیر مطالعاتی می‌تونم کمکت کنم. =) 
درباره‌ی آنلاین بودن آدما هم بذار بهت بگم من تازگیا از آنلاین بودن خودم حالم بد می‌شه. :))))
ولی درباره‌ی وبلاگت؛ نکن این کارو. هر چی دوست داری بنویس همین جا. این جا باید همون جایی باشه که روزای رنگی و سیاه‌سفید تو رو باهم می‌بینه. کسی حالش بد می‌شه؟ نخونه خب! :دی
پاسخ:
بذار میام پیشت:-"در مورد مطالعه و فلان
نمی‌دونم شاید این غمگین بودن اینجا رو خودمم داره تاثیر می‌ذاره..
چون آدما باید برن تو ترسشون .باریکلا !
خواستم بدونی حواسم بهت بود این مدت با خوندن حرفات .
پاسخ:
تو همیشه آدمو خوشحال می‌کنی نیلوفر:))
چرا آنلاین بودن آدما؟
چرا با این که نمی‌دونم منظورت رو ولی دقیقا همچین حسی دارم؟
پاسخ:
یعنی می‌خوای بگی حست مشابهه؟
نمی‌دونم چرا جدیدا این‌طوری شدم..دیدن آنلاینی آدما-نه صرفا آدمای خاصی-حالمو بد می‌کنه
تصور حرف زدنشون با دیگران
نمی‌دونم حقیقتش
شاید یه شک بدی اومده تو وجودم به خاطر فشارا همون طور که ساغر می‌گفت اما خب دارم این حسو
در نتیجه ریسنتلی‌م رو برداشتم بلکه از این میزان حساسیتم کم کنم!
چیزی که نه دلیلشو می‌دونم نه هیچی
امممم حالا که توضیح دادی دیدم که مشابه این نیست ولی اون لحظه حس کردم درک می‌کنم کلیت موضوع رو.
پاسخ:
بیا بگو بهم یه بار دربارش ولی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی